سال ها بود که می خواست به لحظه ای که مواد منفجره را در میان دست هایش
لمس کرد فکر نکند .
نیمه های شب عرق ریزان از خواب پرید
درزیر نور مهتابی که از پنجره می تابید کابوس لحظات گذشته دور می شد .
سعی کرد یادآوری آن لحظه را به تاخیر بیاندازد
سعی کرد که دوباره بخوابد
ولی حتی نمیتوانست روی خودش را بپوشاند
دیگر دستی نداشت که ....
ba salam
EMSHAB AZ SAAT 9:00 TA 9:25 KHAMOOSHI AST .
cheraghhayetan ra khamoosh konid .
pangshanbeh 14/3/83
زیبا بود...زیبا مینویسید.....موفق باشید
سلام
وبلاگ با حاله به ما هم سر بزن
موفق باشی
salam
miduni age az yad bordane har khaterei emkan dasht hala che khub che bad adam kheili rahatar bud.
vali khastan tavanestan hast vali age adam sai kone mtune hade aghal fek kone ke az yadesh rafte... valii kash asun bud.....
سلام. خوبی؟ بازم مثل همیشه عالی بود ولی چرا همشون غمگینانه هستن داستانک شاد نمیشه نوشت؟
آخی .... بنده خدا :) چه داستان کوتاه جالبی . دوست عزیز شما میتونی با پرداخت سالیانه فقط هشت هزار تومان صاحب یک سایت اینترنتی تمام و کمال باشید . سرور های ما از شرکت CIHOST که در پنج سال گذشته عنوان بهترین سرور رو به دست آورده خریداری کردیم :) برای اطلاعات بیشتر در مورد قیمتها و لیست خدمات تماس بگیرید
سلام
اگر با کار در اینترنت موافقید به ما سر بزنید و ساعتی 10 دلار به دست آورید.
به ما سر بزنید و وبلاگ خود را نیز در فهرست کاربران ثبت کنید.
به ما سر بزنید. ضرر نمی کنید.