داستانک

داستانک ( داستان کوتاه )

داستانک

داستانک ( داستان کوتاه )

باز هم بدون عنوان !



 سر کلاس همش داشت با موبایل آخرین مدلش  بازی می کرد .
 وقتی که کلاس تموم شد صبرکرد که بیشتر بچه ها به دم در دانشکده برسن !
 اون وقت با تمام سرعت خودش رو به دم در رسوند و صدای دزد گیر بنز آخرین سیستمش توجه 
 بچه ها رو جلب کرد . آخه دیروز خریده بود ، باید همه می فهمیدن !
 با احساس غروری سوار ماشین شد و استارت زد و صدای ضبط رو تا آخر بالا برد
 سر راه یه دکه روزنامه فروشی دید که چند نفر آدم جلوش ایستاده بودن 
 هوس کرد بنزش رو به رخ اون ها هم بکشه !
 رفت و یه روزنامه برداشت ، یه ۵۰۰ تومانی داد به روزنامه فروشه و گفت باقیش ماله خودت !
 صفحه اول روزنامه یه عکس انداخته بود !
 با خوشحالی داد زد : عکس پاپام رو تو روزنامه انداختن ، ایول ل ل  پاپا !
 پائین عکس پدرش نوشته شده بود :
 دستگیری کلاه بردار حرفه ای ،  کلیه کسانی که از نامبرده شکایتی دارند ........