از همان لحظه ای که مرد خانه را ترک کرد و سر کار رفت ، زن دست بکار شد .
لباس های مرد را تمیز و اتو کرد ، خانه را آراست ، غذای مورد علاقه مرد را پخت و بعد بهترین لباسش را که مرد دوست داشت پوشید و به انتظار مرد نشست .
شب ، وقتی که مرد به خانه برگشت ، خسته بود !
زن بدون آنکه به مرد نگاهی بکند و حرفی بزند سفره شام را پهن کرد .
مرد با خودش گفت : اصلا حوصله مرا ندارد !! با یک لقمه غذا می خواهد دهانم را ببندد ،
و بی آنکه نگاه منتظر زن را ببیند رفت و خوابید .
و زن در حالی که همه شور و نشاط خود را با سفره شام جمع می کرد صبورانه به انتظار بیدار شدم مرد نشست تا بار دیگر سفره را بگسترد .
///لام ابی جان ... میدونی یه چیزی بهت میگم ولی انصافا این رو از روی نگاه مهربان پذیرا باش ... تمام حرفت یک لحظهای بود و فقط یک بار خونده میشه ... چون اگر واقعا بین یک زن و یک مرد عشقی وجود نداشته باشه ... نتیجش همینه که گفتی ... قبول دارم که هر چه عشق هم قوی باشه گاه گداری انسان ... و آدمی بی آنکه خودش بفهمه یه کارایی میکنه که ..... ولی با اون حال عشق اگر باشه ... اگر عاشقی و معشوقی در کار باشه هیچ وقت شاهد چنین صحنههای متاثر کننده و خیلی خیلی خیلی ناراحت کننده و ... نخواهیم بود ... به امید آن روز ... یا علی
سلام
بنظرم
این خاصیتو تمام زنای ایرونی دارن
قربانت داداشی