همان طور خیره شده بود به دریا
اصلا پلک نمی زد
هر روز غروب وقتی از ماهیگیری برمی گشت همین جا می نشست و فکر می کرد
با خودش حرف میزد !
بیچاره انقدر کارکرده بود که قیافش چند سال از سنش پیرتر شده بود
۱ سال بعد پیرزنی همان جا خیره به دریا شده بود داغ شوهر و فرزند بدجوری ته دلش سنگینی میکرد .
من نویسندگی بلد نیستم ولی اسم {پیرزن و دریا} احیانا بهتر نبود؟!!!!
ببخشید فضولی بودا........
سلام هپل
کجایی
چه می کنی
باز هم داستانک
:)
جالب بود اما نظر واقعیم رو بگم ؟
یه کم پس رفت داشتی
سلااااام
منم نویسنده ام (آره جون عمه ی گرامیم) البته خیلی چرت و پرت می نویسم ولی این تنها کاریه که می تونم بکنم
این داستانکتون قشنگ بود ولی ـببخشیداـ یه کوچولو به نظرم تکراری بود اما بقیه ی نوشته هاتون قشنگ بود (جدی می گم)
در کل موفق باشین
خدافظ
غم انگیزه ...
کامپوترم سوخته !
سلام. میشه بژرسم چرا این قدر از صفت بیچاره استفاده می کنی؟
غمگنانه شدیم یک هوا دوست جان !
سلام
ممنون به یادم بودی.
وقتی داشتی از هانیه می گفتی..
ته دلم یه جوری شد. یه حس که یاد گذشته خودم افتادم.
داستان غمگینی بود
از دریا به خاطر این چیزاش بدم میاد.
خاطره خوبی ندارم...
هپل جون توی همه نوشته هات یه جوری واقعیتای غم انگیزی وجود داره و از همین خوشم می یاد از فیلما و داستانایی که توی نشون دادن اینکه زندگی زیباست اینقدر اغراق می کنن حالم بهم می خوره
سلام خوبی ؟ چه خبر ؟ بدو بیا . بدو دیگه . دهههههههههههههههههه بازم که ایستادی !!!!!!!!!!!!!!
بیا بیا بیا
من همین الان الان الان آپ کردم.
بدو بدو منتظرم . [چشمک][گل][بوسه]
سلام
خوبید؟
داستان غم انگیزی بود ولی اون پسر باید می دونست که دیر و زود داره ولی سوخت و سوز نداره... دریا بالاخره یکی یکی ماهیگیرها رو به دل خودش میکشه...
طفلک پیرزن:(
راستی در مورد بازدید پس ندادن من هم... باور کنید من تا حالا میزبان شما نبودم یا اگه بودم مال خیـــــــــــــــــــلی وقت پیش بوده و فراموش کردم پس اگه کوتاهی کردم...کوتاهی منو ببخشید:؛<
ممنون که به دیدنم اومدید...
حالا آشتی؟
شاد و سرفراز باشید.
در پناه حق.
تا بوده همین بوده
زندگی / مرگ / انتظار / حسرت / عشق / نفرت
منم آپم
. . . . . . . .*. . . . . . . ** *
. . . . .. . . . . .*** . . * . . *****
. . . . . . . . . . .** . . **. . . . .*
. . . . . . . . . . ***.*. . *. . . . .*
. . . . . . . . . .****. . . .** . . . ******
. . . . . . . . . ***** . . . . . .**.*. . . . . **
. . . . . . . . .*****. . . . . **. . . . . . *.**
. . . . . . . .*****. . . . . .*. . . . . . *
. . . . . . . .******. . . . .*. . . . . *
. . . . . . . .******* . . .*. . . . .*
. . . . . . . . .*********. . . . . *
. . . . . . . . . .******* . ***
*******. . . . . . . . .**
.*******. . . . . . . . *
. ******. . . . . . . . * *
. .***. . *. . . . . . .**
. . . . . . .*. . . . . *
. . . . .****.*. . . .*
. . . *******. .*. .*
. . .*******. . . *.
. . .*****. . . . *
. . .**. . . . . .*
. . .*. . . . . . **.*
. . . . . . . . . **
. . . . . . . . .*
. . . . . . . . .*
. . . . . . . . .*
. . . . . . . . *
سلام فراموش نکردم فرصتام کم شده سر فرصت وبلاگتو می خونم اینطور نمی تونم نظر بدم البته این آخریه رو خوندم کمی به نظرم خام اومد
سلام
داستانک ها رو خوندم و لذت بردم. موفق باشی. اگه خواستی یه سری به من بزن . چند تا داستان اونجاس.
سلام همساده:
ممنونم که روز زن را تبریک گفتی. راستی از اسم خودم یا از اسم وبلاگم یا از عکسم فهمیدی که باید به من هم تبریک بگی؟ اصلا کی گفته من زنم، من خودم یه پا مردم. دستفرمونم خوب نیست؟ ریاضیاتم قوی نیست؟ کمحرف نیستم؟
پس یادت باشه روز مرد (۲۶ تیر) را هم تبریک بگی!
سلام همسایه
داستانات خیلی خیلی خیلی قشنگن
اما واقعین
کاش زمان تو همون واقعیت دختر شاه و پریون گیر می کرد
سلام خوبی؟
چند روز پیش بهم سر زده بودی و لطف کرده بودی نظر داده بودی.
تو هم بلاگه خوبی داری.داستانای جالبی بودن.
خوشحال می شم بهم سر بزنی.منم حتما جواب میدم.
خوش باشی.فعلا
دیگه دوستم نداری که نمی یای؟؟