این یه داستانیه که توی روزنامه خوندم !
------------------------------------------------------------------------------
وقتی پدر وارد پزشکی قانونی شد ٬ راهنمائیش کردن به قست سرد خونه
یه برانکار رو کشیدن بیرون و روش رو زدن کنار ! صدای فریاد مرد و ...........
سرانجام دوستی اینترنتی ٬ جنازه نیمه سوخته دخترش بود !
-----------------------------------------------------------------------------
البته تو یه همچین مایه هایی بود ٬ دقیقا عینه جملاتشو یادم نیست ولی داستان همین بود توی قسمت حوادث زورنامه جام جم - چهارشنبه - اون ضمیمه روزنامه
حالا سوال من اینه !
شما باور میکنید ؟
yes
سلام آشنا.
خوشبختم.
الو؟سلام؟
چطورید یانه؟
من گفتم هر کاری که از دستم بر بیاد برای بلاگ خردادماهی ها میکنم اما نرم افزاری واینها نباشه چون بلد نیستم اما مطلبی حاضرم.
دوم در مورد داستان باید بگم نمی دونم که روز نامه باچه منظوری انرا نوشته اما به نظر من در مورد جوونهای کم سن وسال ونوجوون ها ممکنه
سلام
ای میل بود.
آره
البته!
سلام همسایه
علت دیر رسیدنم به پستتون طولانی بودن اثر پایتان بود که در وبلاگم جا گذاشته بودیدD:
در این دنیای عجیب و غریب هر اتفاقی ممکنه!!!
توی این دنیای دیوونه دیوونه دیوونه ، هر چیزی باور کردنیه !! :دی
خوبی هپلی ؟ ((=
سلام بخاطر دیروز متاسفم !اینترنتم تموم شد.به هر حال خوشحال شدم.
نه !!! شاید بوت شده بوده !!!!
من که باور نمی کنم آدم عاقل این کارارو نمی کنه و آدم دیوانه بدون اینترنتم کارش به نا کجا اباد می کشه
سلام
کاش مطلب را کامل می نوشتید
واااااا؟!!؟!؟!؟!؟!
این الآن به نظرتون خیلی جالب بود که تلق تلق اینجا گذاشتینش؟!!؟!؟!؟
(من یه لحظه شرمنده شدم چرا همش خشونت های من به شما برخورد می کنه!!!! اصلا شما هر چی دوست دارین بنویسین منم باید بگم : جالب بود! ممنون!!!!!)
id (آی دی) دوست اینترنت ایشو ننوشته بود؟ بگه wanted!!!
از چت با این آدم بپرهیزید، میسوزید. D:
کجاشو متوجه نشدین؟ به این سادگی نوشتم!
سلام
اول از همه باید بگم که قهر نکردم و مشغول درسهام بودم!
اینکه گفتید "یهو یی" اتفاق افتادن براتون عجیبه باید بگم که
من از قبل هم ازش خوشم می اومد چون ما با هم فامیل بودیم. ولی خوب همون جور که گفتم چون خیلی مغرور بود برام غیر منتظره بود.
حق داشتم که متعجب بشم!
ممنون که به من سر زدی و نظر دادی.
سلام
خوبی
خوب دوستی اینترنتی خوب نیست
این معلومه
ولی همیشه هم بد نیس
ولی من قبول نمیکنم
سلام هپلی. من این ویروس آنفولانزا بالاخره دست از سر من برداشت و دوباره اومدم.
در مورد این مطلب خب شاید راست باشه نمیدونم والا.
به من سر بزن.
سلام
نوشته هاتون جالبه چندتاییشو خوندم
مطابق روزمرگیهای این دوره زمونه مینویسی و راحت
ازین بابت تبریک میگم
واما داستانی که خواندی و ما هم اینجا خواندیم....
بیچاره پدر!!!
سلام
من از داستانک خیلی خوشم میاد خوشحال شدم که با وبلاگ شما آشنا شدم.
به نظر من نتیجه اعتماد به آدم ها همینه به خصوص وقتی عقلت و کنار بذاری ولی نه دیگه تا این حد.
بابا تو این دوره زمونه آدم نباید به کسی اعتماد کنه اونم از نوع اینترنتی. مگه نه؟ دروغ که شاخ و دم نداره.والا!!!!!!
ممنون که لطف کردین و به ما یه سری زدین. خوشحال میشم با شما تبادل لینک کنم.
موفق باشی
اقا این وبلاگ خردادماهی ها چی شد ؟چرا فراخوان نمیزنی؟
سلام و همیشه در سلام
سلام ....... ما هم داستانک نویسیم یه سری بزن ...
سلام. خوبی؟ کم پیدایی؟! ...
در جواب سؤالت باید بگم که این قدر چیزای عجیب چشمامون دیده که دیگه به هر اتفاقی به صورت یه چیز محتمل نگاه می کنیم. چه اهمیتی داره که واقعیت باشه یا نه؟ ...
راستی ... به روز کردم. با مطلبی با عنوان «نگاهی به ترنسکشوالیزم در ادبیات و هنر - قسمت اول». خوشحال میشم سری بهم بزنی.
مراقب خودت باش @};- :)
باز هم سلام ...!!!!۱ ممنون که سر زدی !!!!!!! در مورد عضویت هم باید بگم من که خیلی دوست دارم عضو بشم ... بهم بگید چه جوری باید عضو شد ... برم عضو بشم .......باز هم ممنون !
راستش شاید باور نکنم اما در اینکه دوستی های اینترنتی چیز مزخرفیه هیچ شکی ندارم!!!!
جالب ناک و خوندنی نوشتی
ارزش وقت گذاشتن رو داره
اتیش داستان یه کوچولو زیاده اما تو این دنیای نامردی هیچ چیز غیر ممکن نیست غیر ممکن غیرممکنه اقا جان!